دورنمای استراتژیک پایگاه های نظامی آمریکا در افغانستان اهل سیاست نیک واقفند که"ائتلاف بین المللی ضد تروریزم" هریک به خاطر منافع استراتژیک خویش ائتلاف کرده اند. هرچند که منافع استراتژیک اعضای این ائتلاف در بسیاری از موارد در تقابل با همدیگر قرار می گیرند. چه آنکه، در درون این تبانی و ھماھنگی عمومی در قالب ائتلاف بین المللی ضد تروریزم، تضادھا و ناھماھنگی ھای وسیعی وجود دارد. استقرار پایگاه ھای نظامی استراتژیک آمریکا در افغانستان، یکی از همین نا سازگاری های این ائتلاف است. این سیاست استراتژیک آمریکا بعنوان رهبریت این ائتلاف، برای قدرت ھای بزرگ منطقه سخت نا خوش آیند تبارز کرده است. روسیه، چین و حتی تا حدی ھند، بسیار حساس و قدرت ھای چون پاکستان و ایران بسیار در هراسند. این ھا حضور دراز مدت نیروھای نظامی آمریکا در افغانستان را در تقابل با منافع ملی خود می دانند و با آن مخالفت دارند و این مخالفت توسط هواداران اینها، در درون و بیرون دولت افغانستان، بصورت ھای مختلف انعکاس یافته اند. حتی قدرت ھای اروپایی ملاحظاتی در مورد استقرار پایگاه ھای نظامی استراتژیک دراز مدت آمریکا در افغانستان دارند. تلاش کشورهای قدرتمند ناتو برای انعقاد پیمان استراتژیک با افغانستان این فرضیه را تقویت می بخشد.
با همه این دیدگاه های متعارض، هیچ یک از دولت های درگیر در مسایل افغانستان، فروپاشی کامل دولت فعلی کابل را به نفع خود نمی بینند. زیرا بر همگان عیان است که پایه های دولت افغانستان سخت لرزانند و بدون حضور دولت آمریکا، نمی تواند چندان استوار و پایدار بماند. فلذا در مدت کوتاھی شیرازه آن از هم فرو خواهد پاشید. بدین لحاظ که ؛ کمک ھای صرف سیاسی، اقتصادی و تسلیحاتی آمریکا نمی تواند از این فروپاشی محتوم جلو گیری نماید. زیرا مشکل تنها در عدم توانایی دولت افغانستان در مقاومت علیه مخالفین مسلح خلاصه نمی گردد. آنچه مهم است اینست که دولت، بدون حضور آمریکا قادر به حفظ وحدت شکننده میان جناح ھای مختلف تشکیل دھنده بنیان دولت نیز نمی باشند. به ھمین جھت، دولت های رقیب منطقه، دیر یا زود، با دوام موجودیت پایگاه ھای استراتژیک نظامی آمریکا در افغانستان بعد از سال2014 توافق خواھند کرد. ولی بر آن خواهند بود که در راستای منافع خویش، محدودیت ھای قانونی را بر این پایگاه ها اعمال کنند که شامل محدودیت های زمانی و مکانی و میزان تجهیزات و نیرو خواهد بود که حتی ممکن است به لحاظ ظاھری شکل پایگاه ھای نظامی استراتژیک مستقل آمریکایی را نداشته باشد و شاید هم، با نام " پایگاه ھای مشترک نظامی " دولت آمریکا و دولت افغانستان مطرح گردد. که این رویکرد تاکتیکی باعث دیگرگونی اساسی و استراتژیک آمریکا نخواهد گردید.
حاصل این تاکتیک و استراتژی نسبت به کشور افغانستان یکی خواهد بود. چه آنکه در هر دو صورت با نقض و یا نقص حاکمیت ملی در کشور مواجه خواھد بودیم. زیرا آنچه که، وضعیت عینی افغانستان را تعیین می نماید، وضعیت واقعی نیروھای خارجی در افغانستان است نه قانون گذاری ھا و قرار داد ھا. چه آنکه ، هیچ اعلامیه، قرارداد و پیمانی قادر نیستند که خصلت ھای ذاتی ابر قدرت ها را بصورت اساسی تغییر دهد ویا کنترل کند و همچنین قادر نیست که معاملات سیاسی سیاستمداران داخلی را توجیه منطقی کند و بدان مشروعیت ببخشد.
ـ 2ـ آمریکا اینک بر آنست که با مفهوم حقوقی"پیمان استراتژیک" پایگاه دایمی اش را در افغانستان مشروعیت ببخشد. این معاهده برای آمریکا از اهمیت خاصی برخودار است. چه آنکه با انعقاد این معاهده می تواند اندکی از حساسیت های داخلی و خارجی را کاهش بدهد وگر نه آمریکا مصمم است که به هر طریق ممکن، چندین پایگاه استراتژیک نظامی در نقاط حساس افغانستان داشته باشند. تا از طریق این پایگاه ھا نه تنها افغانستان را که تمام منطقه را زیر کنترل داشته باشند. تا بتواند قدرت های منطقه وتحولات آن را از نزدیک زیر نظرداشته باشد. بدین ترتیب آمریکا می تواند سلطه جھانی اش را به مثابه یگانه ابر قدرت جهانی در جھان حفظ کند.
بر اساس توافقنامه استراتژیک میان دولت امریکا و دولت کابل پایگاه ھای نظامی آمریکایی در قندھار، ھلمند، شیندند، بگرام، خوست، جلال آباد و مزار شریف به پایگاه ھای نظامی دراز مدت آمریکا تبدیل خواھد شد. بدین ترتیب نیروھای امریکایی بصورت دراز مدت در آن پایگاه ھا مستقر باقی خواھند ماند. نقطه مشترک در مناسبات استراتژیک دراز مدت میان آمریکا و دولت کابل ھمانا موجودیت پایگاه ھای نظامی دراز مدت آمریکا در افغانستان می باشد. در این نقطه مشترک هردو طرف توافق دارند. اما ساختار نهایی این قرارداد مورد تردید قرار دارد. چه آنکه تنظیم این پیمان به صورت اعلامیه یا معاهده و نیز پیمان نظامی ـ سیاسی ، هریک مفهوم حقوقی خاصی خودش را در پی خواهد داشت.
دولت افغانستان بر این عقیده است که ، ایجاد چند پایگاه دایمی آمریکا در افغانستان می تواند ارتش کشور را در مقابل طالبان حفاظت و حمایت کند. همچنین می تواند پیامی برای پاکستان باشد مبنی بر اینکه طالبان دیگر نخواهند توانست به افغانستان باز گردند و این پیام رفتار پاکستان را عوض خواهد کرد. در حال حاضر، آمریکاییها فرودگاه های بگرام، قندهار، شوراب، جـلال آباد و شیندند را در کنترل خود دارند. آمریکا هم اکنون در حال توسعه میدان هوایی شیندند می باشد. این میدان هوایی در 120کیلومتری هرات نزدیک مرز شرقی ایران موقعیت دارد.
در همین حال، پنتاگون در سال گذشته میلادی، از احداث پایگاه هوایی جدیدی در مجاورت “فرودگاه شیندند” پرده برداشت. بر این اساس پنتاگون در نظر دارد تا علاوه بر ساخت این پایگاه در نزدیکی مرزهای شرقی ایران، 2 پایگاه هوایی دیگر در ولایتهای “مزار شریف “و “هلمند ” با بودجه ای بالغ بر بودجه یک میلیارد و سیصد میلیون دالر احداث کند. بر اساس توافقنامه استراتژیک میان آمریکا و افغانستان پنج پایگاه نظامی مهم کشور به نیروهای آمریکایی واگذار خواهد شد.
اگر برای آمریکا هدف اولیه کنترول ایران باشد، در مناطق پیرامونی ایران، افزون بر خلیج فارس، آمریکا در منطقه آسیای مرکزی نیز حضور گسترده نظامی دارد. آمریکا همچنان پایگاه هوایی خود را در مناس فرودگاه بین المللی پایتخت قرغیزستان، حفظ کرده است. با توجه به پایگاه نظامی آمریکا در میدان هوایی اینجرلیک در جنوب ترکیه کمربند محاصره ی ایران از جانب آمریکا تکمیل می شود.
ـ 3ـ مصارف جنگی آمریکا در افغانستان تاکنون صد میلیارد دالر در سال محاسبه شده است. بر این اساس هر سرباز آمریکایی در افغانستان سالانه یک میلیون دالر برای آمریکا هزینه دارد. لذا بعد از برنامه سال 2014و استقرار نیروهای باقیمانده در پایگاه های دایمی، این هزینه به شدت تقلیل خواهد یافت. برعلاوه این نیروها در پایگاه های دایمی، نقش قوای احتیاط را برعھده خواهد داشت که برعلاوه تخفیف هزینه، میزان تلفات شان در مقایسه با حال حاضر کاهش خواهد یافت.
طبق بر آوردھای تخمینی مقامات وزارت دفاع افغانستان، مصارف نظامی یک گروپ 40 نفری اردوی افغانستان برابر است با مصارف جنگی یک سرباز امریکایی. به این ترتیب آمریکا با ایجاد پایگاه دایمی، برآن است که جنگ را افغانستانی کند. بدین صورت که نیروهای خودش را در عمق استراتژیک نگه خواهد داشت و جنگ رو در رو را به سربازان افغانستان خواهد سپرد. در این صورت است که تلفات سربازان باقیمانده آمریکا به صفر خواهد رسید و از دیگر جانب هزینه لوجیستکی این پایگاه ها نسبت به اکنون سهولت خواهد یافت. نتیجه ای که در افکار عمومی جلوه خواهد کرد همانا کاهش ظهور و حضور آنها در انظار عمومی و در نتیجه کاهش حساسیت های عمومی خواهد بود. بدین سبب کاهش دادن هزینه ها و تلفات جنگی آمریکا، اولین اولویت برای تأسیس پایگاه نظامی دایم در افغانستان خواهد بود.
بر اساس استراتژی بلند آمریکا در منطقه، مهار و کنترول ایران اولویت بعدی آمریکا در تأسیس پایگاه نظامی دایم در افغانستان خواهد بود. یکی از زمینه های تأثیر گذاری قدرت ایران در منطقه قدرت انرژی پطروشیمی ایران است. آمریکا می خواهد با تسلط به منابع نفتی آسیای مرکزی و خاورمیانه ایران را علاوه بر محاصره نظامی در انزوای بازارهای نفتی قرار دهد. بنابر این آنچه مسلم است اینست که اهداف راهبردی آمریکا در منطقه با مسأله انرژی پیوند خورده است. از این رو، این کشور بر حضور نظامی، اقتصادی و سیاسی خود در ماورای قفقاز و آسیای میانه تأکید دارد. ایران از مشکلات اساسی برای استقرار نظم هژمونیک مورد نظر امریکا در این حوزه نفتی و پیرامون آن به شمار می رود. بنابراین می توان گفت، آمریکا با استقرار پایگاه های نظامی در کشورهای افغانستان و پاکستان درصدد است که منابع عظیم انرژی آسیای مرکزی و دریای خزر را از طریق لوله افغانستان، پاکستان و دریای عمان به آب های آزاد منتقل کند. سلطه هژمونیک آمریکا بر منابع انرژی و لوله های انتقال صادرات نفت و گاز منطقه، این کشور را در نیل به سایر اهداف منطقه ای خود نزدیک خواهد کرد.
محاصره نظامی ایران نیز از اولویت های مهم آمریکاست. این اولویت با استقرار پایگاه نظامی در ازبکستان و حضور اطلاعاتی در آسیای میانه و قفقاز عملی شده است. آمریکا باتقویت پایگاه های نظامی و حضور در آذربایجان، تحکیم روابط راهبردی، دفاعی و امنیتی با کشورهای منطقه محاصره ایران را تنگ تر خواهد کرد. از دیگر جانب آمریکا با تداوم حضور گسترده نظامی با سلاح های مدرن و پیشرفته در خلیج فارس، دریای عمان و تقویت پایگاه های نظامی در عربستان و دیگر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از جمله بحرین، قطر، کویت و امارات، ایران را در مرز های خاور میانه منزوی ودر پشت دیوار های آهنین قرار داده است و اینک بر آنست که با تأسیس پایگاه های مهم دائمی در افغانستان، حلقه های محاصره ایران را کامل گرداند.
از نظر آمریکا، محوریت ایران در خاورمیانه و جهان اسلام مانعی برای تسلط واشنگتن بر منطقه است. از این رو این کشور همواره در صدد مهار و ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران بوده است. آمریکا برای مهار ایران در صورت نیاز از ابزارهای نظامی، تجهیز گروه های اپوزیسیون و معارض نیز استفاده خواهد کرد. حمایت از گروه های مخالف ایران به ویژه در مناطق جنوب شرقی این کشور بر واقعیت این قضیه دلالت دارد. پایگاه های آمریکا در افغانستان و پاکستان عمق استراتژیکی خوبی برای این گروه ها پس از اجرای فعالیت در ایران خواهد بود.
جدا از مسأله ی ایران، آمریکا از تبارز دوباره روسیه و توسعه اقتدار چین به شدت نگران است و شانگهای، پیمان ورشو را در ذهن آمریکا تداعی می کند. بدین سبب آمریکا در افغانستان پای می فشارد تا اگر بتواند برشانگهای سایه افکند و از رشد آن جلوگیری کند و اینکار، سخت برای آمریکا و منافع آن در آسیا حیاتی می باشد. آمریکا در حوزه کشورهای مشترک المنافع اصلا جای پای نداشت. ولی با اشغال افغانستان پایش را در این حوزه گشود. بدین جهت میدان هوایی مناس را با هزینه دوبرابر حفظ کرده است. از نظر موقعیت راهبردی، افغانستان در مجاورت و نزدیکی چهار کشور چین، هند، ایران و روسیه قرار دارد. از این رو، نزد استراتژیست های کاخ سفید دارای موقعیت ژئوپلتیکی و نظامی مهمی است. از نگاه کانون های تصمیم سازی در آمریکا، دو کشور چین و هند نیز به صورت بالقوه می توانند تهدید کننده ای جدی علیه منافع آمریکا در جهان به حساب آیند. پیش از این، “ساموئل هانتینگتون” نظریه پرداز نام آشنای آمریکایی لزوم برخورداری از یک راه حل راهبردی برای چین و هند را به استراتژیست های آمریکایی گوشزد کرده بود. سیاست مداران آمریکا نیک می دانند که افغانستان بامی است مشرف بر تمام آسیای مرکزی. بدینسان که هند و چین و روسیه را زیر چشم دارد و کشور های ماورای ساحل آمو را با تمام دارایی هایش رصد می کند. حضور آمریکا در افغانستان، حضور در کل این منطقه است.